97د) آدام متز (مستشرق) نيز مىنويسد:
مذهب تشيع آن چنان كه برخى مىگويند، عكسالعملى از سوى روح ايرانى در مخالفت با اسلام نبود. همۀ جزيرةالعرب به جز شهرهاى بزرگى مانند مكه، تهامه، صنعا شيعه بودند و برخى شهرها مثل عمان، هجر و صعده، اكثريت با شيعيان بود. ولى ايران به جز قم، همه سنى بودند. مردم اصفهان سخت دربارۀ معاويه غلو مىكردند؛ به طورى كه برخى مردم آن تصور مىكردند كه او پيامبرى مرسل است. 1
تأملكننده در اين جملهها به روشنى درمىيابد كه همۀ آنان نظريۀ ايرانى بودن تشيع را با قاطعيت رد مىكنند. آنان هيچ توجيه معقولى براى اين نظريه نمىيابند، با وجود آنكه هيچ تمايلى هم به شيعه ندارند.
ه) شيخ ابوزهره دراينباره مىگويد: «ايرانىها به دست عربها شيعه شدند و تشيع پديدآوردۀ آنها نيست».
او مىافزايد:
اما فارس، خراسان و ماوراءالنهر، اينها شهرهاى اسلامى بودند كه شمار بسيارى از عالمان شيعى در ابتدا از ترس بنىاميه و سپس از ترس عباسيان به آنجا گريختند. تشيع، پيش از سقوط دولت بنىاميه، با فرار اتباع زيد و كسان پيش از او در آن سرزمينها گسترش فراوان يافته بود. 2
و) آقاى سيد محسن امين نيز مىگويد:
ايرانيان، به جز شمارى اندك از آنها، در آغاز گرايش به اسلام، شيعه