62دادند و از هيچ تلاشى فروگذار نكردند.
پس از آنكه طالبان امارت در سقيفه، با تصميمى كه ثمرهاش بسيار تلخ و ناگوار بود، به ميان مردم رفتند، و مردم را از اين تصميم آگاه كردند، علاوه بر پراكندگى و اختلاف آرا، چنان شرايط دشوارى پديد آوردند كه ممكن بود به نابودى تلاش عظيمى كه رسول خدا(ص) و مؤمنان همراهش در تحكيم پايههاى اين دين و تثبيت اركانش كشيده بودند، بينجامد.
وجود اختلاف آرا و انظار در سقيفه، اين نكته را روشن ساخت كه غير منطقى است پيامبر(ص) از دنيا رحلت كند - با اينكه مرگ او ناگهانى نبود - و اين حقيقت را در نيابد كه امتش پس از او گرفتار اختلاف شديد مىشوند؛ حقيقتى كه نمىتوان از آن چشم پوشيد. پيامبر(ص) كسى است كه هرگاه چند روزى براى كارى مدينه را ترك مىكرد، جهت ادارۀ امور مسلمانان، كسى را تعيين مىكرد. اكنون آيا معقول است كه در مسافرت به جهان ابدى، امّت را بدون جانشين رها كند؟
آرى اين موضوع را بايد هر انسان خردمند و روشنفكرى دريابد.
بررسى دقيق رويدادهاى سقيفه نشانگر اين است كه در اثناى اجتماع و پس از آن، گروهى قوى از بزرگان صحابه، بر موضوع جانشينى على(ع) اصرار داشتند و آن را آشكارا اعلام مىكردند و حتى باكى نداشتند كه چنانچه خلافت على(ع) مستقر نشود، اقدام به جنگ كنند. اين در حالى بود كه شركتكنندگان در سقيفه، على(ع) را از صحنه دور نگاه داشته بودند.
شايد پافشارى همين گروه از صحابه بر موضعشان، مبنى بر بيعت