38چگونه دين به وسيلۀ وليد بن يزيد بن عبدالملك عزت يافته است؟! او حرمتهاى الهى را هتك مىكرد. او كسى بود كه وقتى تصميم گرفت بر بام كعبه شراب بنوشد، قرآن كريم را گشود و چون اين آيۀ شريفه آمد كه وَ اسْتَفْتَحُوا وَ خابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ ؛ «پس طلب فتح كردند و هر جبار و ستيزهجويى نوميد شد»، قرآن را به كنارى افكند و آن را با تير نشانه رفت و چنين سرود:
تهددنى بجبّار عنيد
مرا چون ستمگرى ستيزه جو تهديد مىكنى، آرى، منم ستمگر ستيزهجو. هنگامى كه روز رستخيز پروردگارت آمد، بگو پروردگارا! وليد مرا پاره پاره كرد.
براى پىبردن به جنايات اين مرد و خويشاوندان و اجدادش بايد حافظه تاريخ را گشود كه جز سياهى، چيزى از آنان در خويش ندارد. هيچ چيزى نمىتواند كارهاى زشت آنان را بپوشاند و فقط انسانهاى ابله و سادهلوح از اين شياطين غافل هستند.
نويسندۀ چيرهدست، سيد محمدتقى حكيم، دربارۀ اين احاديث سخنى دارد كه نقلش در اينجا خالى از لطف نيست. او مىگويد:
ازاين روايتها استفاده مىشود كه:
- شمار اميران (خلفا) از دوازده تن - كه همه از قريش هستند- فراتر نمىرود.
- اين اميران مطابق نص تعيين شدهاند و اين مقتضاى تشبيه آنها به