40
پذيرش نفس قدسى، حقايق معلومات و معقولات را از جوهر عقل كلى و رسالت عبارت است از: تبليغ و رساندن آن معلومات و معقولات به مستحقان آن و تابعان. 1
پيش از اين گفتيم «ولايت» به كسر واو، به معناى امارت، توليت، سلطنت و زعامت است و به فتح واو، به معناى محبت، قرب، دوستى و سرپرستى. در اصطلاح عرفان، «ولايت»، آن حقيقت كليهاى است كه شأنى از شئون ذات حق دارد؛ بهگونهاىكه منشأ ظهور و مبدأ تعينات مىشود؛ زيرا منشأ ظهور حقايق خلقيه و مبدأ تعين اسماى الهيه است؛ به اين دليل كه در ابتدا فقط حضرت حق: ( هُوَ الْوَلِيُّ الْحَمِيدُ) (شورى: 28) است و فقط اوست كه ( اَللّٰهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمٰاتِ إِلَى النُّورِ) (بقره: 257) است.
«ولايت» به معناى قرب، درجات و ظهورات مختلفى دارد تا جايى كه به مقام قرب حق به اشياء منتهى مىشود كه به آن «معيت قيوميه» و «سريانيه» مىگويند. در كتاب «تعريفات جرجانى» آمده است: «عبد هنگامى كه از خود فانى شده و به حق باقى گردد، به مقام ولايت دست يافته است:
وهي قيام العبد بالحق عند الفناء عن نفسه» . 2
«عبدالرزاق كاشانى» در تعريف ولايت مىگويد:
الولايه هي قيام العبد بالحق عند فناء نفسه و ذلك بتولى الحق ايّاه حتّى يبلغه مقام القرب و التمكين. 3
ولايت هنگامى تحقق مىپذيرد كه حق تعالى امر او را به عهده گيرد تا او را به مقام قرب و تمكين برساند.