22مكانها حاضر شده، از آنها تبرّك جوييم.
5. برپايى شعائر حسينى(ع) و اقامه مجالس عزا و روضهخوانى در يادبود اولياى الهى و ذكر مصائب آنان.
6. خواندن دعاها و وردهاى دستهجمعى و به صورت مشترك، به نيّت برپايى شعائر دينى.
وهابيان همه اين اقسام را بدعت تلقى نموده و جايز نمىدانند.
ادلّه رجحان تعظيم شعائر
كسانى كه قائل به جواز و رجحان برپايى چنين امورى هستند آنها را از مصاديق شعائر دينى دانسته و برلزوم تعظيم شعائر به آياتى تمسّك كردهاند كه به برخى از آنها اشاره مىكنيم:
در آيات بسيارى سخن از شعائر الهى به ميان آمده است، از قبيل:
1. (يٰا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاٰ تُحِلُّوا شَعٰائِرَ اللّٰهِ وَ لاَ الشَّهْرَ الْحَرٰامَ وَ لاَ الْهَدْيَ وَ لاَ الْقَلاٰئِدَ وَ لاَ آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرٰامَ) (مائده: 2)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! شعائر و حدود الهى [و مراسم حج را محترم شمريد؛ و مخالفت با آنها] را حلال ندانيد؛ و نه ماه حرام، و نه قربانىهاى بىنشان و نشاندار را، و نه آنها را كه به قصد خانه خدا براى به دست آوردن فضل پروردگار و خشنودى او مىآيند.
در اين آيه دو احتمال داده شده است: يكى آنكه حكم ايجابى باشد و در حقيقت خداوند، مؤمنين را امر به تعظيم شعائر الهى نموده است. و
ديگر اينكه حكم تحريمى باشد؛ يعنى در صدد نهى از سستى كردن در برپايى شعائر الهى و مصاديقى كه در اين آيه ذكر شده باشد.