24با خود همراه نبرد و در مدينه باقى گذاشت، على به او گفت: «مرا با زنان و كودكان مىگذارى؟» پيامبر خدا(صلى الله عليه و آله ) به او فرمود: «آيا دوست ندارى براى من به منزله هارون براى موسى باشى؛ با اين تفاوت كه پس از من پيامبرى نخواهد بود». همچنين پيامبر در غزوه خيبر فرمود: «هرآينه پرچم را به دست كسى مىدهم كه خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسول نيز او را دوست دارند». در اين حال، هركدام از اصحاب در برابر پيامبر(صلى الله عليه و آله ) گردن دراز كردند تا بلكه پيامبر(صلى الله عليه و آله ) او را ببيند و پرچم اسلام را به او بسپارد، اما پيامبر(صلى الله عليه و آله ) فرمود: «على را برايم صدا كنيد». او را آوردند، درحالىكه چشمانش درد مىكرد. پيامبر از آب دهان خود به چشمانش كشيد و پرچم را به دستش داد و خداوند به دست او قلعه خيبر را گشود. همچنين زمانى كه خداوند در مسئله نصاراى نجران آيه فَقُلْ تَعٰالَوْا نَدْعُ أَبْنٰاءَنٰا وَ أَبْنٰاءَكُمْ (آل عمران: 61) را نازل كرد، پيامبر خدا(صلى الله عليه و آله ) على، فاطمه، حسن و حسين(عليهم السلام) را صدا زد و فرمود: «خدايا! اينان اهل من هستند». 1
حاكم نيشابورى از عمر بن خطاب نقل مىكند كه به على بن ابىطالب(عليه السلام) سه ويژگى داده شده است كه اگر يكى از آنها را داشتم، از اينكه به من، شتران سرخموى داده شود، بهتر بود. از او پرسيدند كه اين خصال سهگانه چيست؟ گفت:
ازدواج با فاطمه زهرا(عليها السلام) دختر رسول خدا(صلى الله عليه و آله )، سكونتش در مسجد با رسول خدا(صلى الله عليه و آله ) و [در نتيجه] مباح بودن امورى براى على(عليه السلام) كه در مسجد بر پيامبر خدا(صلى الله عليه و آله ) مباح بود و دادن پرچم لشكر اسلام به او در جنگ خيبر. 2