51درنگ كردم در حالى كه پيمانه غذا در دستان من بود و منتظر بيدار شدنشان بودم تا آنكه صبح شد. برخى از راويان اضافه كردهاند كه بچهها جلو پاهايم صدا مىكردند. پدر و مادرم بيدار شده و آشاميدنى خود را نوشيدند. بار خدايا! اگر اين كار را به جهت و خاطر تو انجام دادم پس ما را از اين مصيبت و صخره نجات بده. در اين حال مقدارى سنگ كنار زده شد ولى نمىتوانستند از آن خارج شوند.
پيامبر (ص) فرمود: و ديگرى عرض كرد: بار خدايا! من دختر عمويى داشتم كه محبوبترين افراد نزد من بود، خواستم كه با او نزديكى كنم كه امتناع نمود تا اينكه يك سال در فراقش مىسوختم. روزى نزد من آمد و به او صد و بيست دينار دادم تا خودش را در اختيار من گذارد و او چنين كرد، ولى چون بر او قدرت يافتم گفت: بر تو حلال نمىكنم جز آنكه خاتم را به حقش سوراخ كنى. من از واقع شدن بر او امتناع كردم و او از نزد من رفت در حالى كه محبوبترين افراد نزد من بود و از طلاهايى كه به او دادم نيز صرفنظر كردم. بار خدايا! اگر اين كار را به جهت و خاطر تو انجام دادم پس ما را از آنچه در آن گرفتار شدهايم نجات بده. در اين حال سنگ كنار رفت، ولى در عين حال هنوز نمىتوانستند از غار خارج شوند.
پيامبر (ص) فرمود: نفر سوم گفت: بار خدايا! من عدهاى را اجير كردم و به همه آنها اجرتشان را دادم به جز يك نفر كه به دنبال اجرتش نيامد و رفت، و من با اجرت او كار كرده و سود به دست آوردم