21گفت: «من جدّ اين كودك و جاى پدر او هستم 1؛ اگر خواستى او را شير دهى، به تو مىسپارمش و مزد تو را نيز عهدهدار مىشوم». 2
حليمه، محمد را نزد قبيله خود برد. 3 هنگامى كه آمنه محمد را تحويل حليمه مىداد، ضمن برشمردن حوادث خارقالعادۀ هنگام ولادت رسولخدا(ص) گفت: «به من گفته شد بعد از سه شبانه روز فرزندت در خانه ابوذؤيب، شير خواهد خورد». حليمه گفت: «كنيه شوى من ابوذؤيب است» و آمنه از اين خبر بسيار مسرور شد. 4
ابنشاذان قمى 5 گويد: خيلى از زنان بنىهاشم خواستند محمد را شير دهند، ولى محمد، سينه هيچيك از آنان را نگرفت؛ مانند حضرت موسى(ع) كه خداوند درباره او فرمود: (وَحَرَّمْنَا عَلَيْهِ الْمَرَاضِعَ...) (قصص: 12) چنانكه در منابع آمده است، عبدالمطلب از پدر حليمه خواست، دخترش، محمد را شير دهد. پدر حليمه گفت: «كدام دخترم؟»
عبدالمطلب گفت: «هر كدام عاقلتر