20
يدعو الله في ان يمطرهم، فلم يقل له النبي[(ص)]: عليك ان تدعو الله انت؛ لانّ الله يقول:( وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ) أو (وَ قالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ)، بل دعا له فأجيب. 1
اين مرد به اموالش ضرر رسيده و به پيامبر(ص) پناه آورده و از او مىخواهد تا برايش دعا كند كه خدا برايشان باران ببارد، و پيامبر به او نفرمود: بر توست كه خودت دعا كنى؛ زيرا خداوند مىفرمايد: (و هرگاه بندگانم از تو درباره من سؤال كردند به طور حتم من نزديكم) يا (و پروردگارتان فرمود: مرا بخوانيد تا اجابت كنم شما را)، بلكه برايشان دعا كرد پس دعايش به هدف اجابت رسيد.
ابن هشام مىگويد:
وحدّثنى من اثق به قال: قحط اهل المدينة فأتوا رسولالله[(ص)] فشكوا ذلك اليه، فصعد رسول الله[(ص)] المنبر فاستسقى، فما لبث ان جاء من المطر ما أتاه اهل الضواحى يشكون منه الغرق. فقال رسول الله: اللهم حوالينا لا علينا. فانجاب السحاب عن المدينة فصار حواليها... 2
و حديث كرد مرا كسى كه من به او اعتماد دارم. گفت: اهل مدينه به قحطى مبتلا شده و نزد رسول خدا(ص) آمدند و از آن به او شكايت كردند. رسول خدا(ص) بالاى منبر رفت و براى مردم از خدا درخواست باران نمود، مدتى نگذشت كه باران آمد به حدّى كه