26كتاب از ادب نگارشى سليسى برخوردار است؛ جملاتى كوتاه كه گاهى خيلى كوتاه است. كلمات و تركيبات قابل فهم كه به هيچ روى رنگ و لعاب برخى از متن هاى دشوار قاجارى را ندارد. مؤلف تلاش كرده است اسامى را درست ضبط كند، اما به هر حال در وقت عبور از شهر يا روستايى، نتوانسته نام دقيق را به دست آورد. گاه با ترديد نوشته، گاه همان را كه شنيده ضبط كرده است. براى نمونه طرابوزان را دروبيزن نوشته است. چنان كه در وقت رسيدن به سامسون مىنويسد: «آن را گرسانش گويند. صحيحش را نمىدانم». بعد از آن هم همين شهر را صمصام ناميده است. گاهى هم اگر چيزى را دريافته، بعد از آن تصحيح كرده است.
به ندرت، از برخى از كلمات محلى اصفهانى استفاده كرده است. چنان كه جايى كلمه «بشنه» به معناى بدنه ديوار كه گچ يا كاهگل مىشود ياد كرده است. يا آن كه نوزده، نونزده و سيزده سينزده و «جوى» را «جوب» نوشته مىشود. متن موجود بر اساس همان نسخه تصحيح و مقابله شده و عناوين و تيترها همگى از مصحح مىباشد. على القاعده اين عناوين بايد كروشه مىداشت اما براى آن كه كروشه اضافى متن را خراب نكند از آن صرف نظر شد.
گرايش شيخى در اين سفرنامه
در زندگينامه مؤلف اشاراتى به تحصيل وى نزد حاج محمد كريم خان رئيس شيخيه كرمان و نيز نزد حاج ميرزا محمدباقر بن محمد جعفر اصفهانى ملقّب به سركار آقا همدانى شد.
به طور كلى بايد گفت شيخيه منسوب به شيخ احمد احسايى (1166 - 1242) است، مشربى كه سيد كاظم رشتى (1212 - 1259) دنباله آن را گرفت. مدعيانى به عنوان جانشين مطرح شدند كه هر كدام برداشتى از مطالب استاد داشتند و افراطىترين آنها ميرزا على محمد باب بود كه بابيت را به راه انداخت. شيخىگرى عليه بابيه پديد آمد و به تدريج خود به دو گرايش تبريز و كرمان تقسيم شد.
نخست رهبرى تبريز با ميرزا شفيع تبريزى جد شهيد ثقهالاسلام بود و