36آغاز كرد: اى خليفه! ما معتقديم كه بهترين فرد، بعد از پيامبر(ص) ، ابوبكر است؛ زيرا بر اساس روايتى كه همه به صحّت آن اعتراف دارند، پيامبر(ص) فرمود:
«اِقْتَدُوا بِاللَّذين مِنْ بَعدى ابىبكر وَ عُمر؛ به آن دو نفرى كه بعد از من مىآيند، يعنى ابوبكر و عمر اقتدا كنيد.»
چون پيغمبر به حال امّت رئوف و مهربان است و به اعتقاد همه، جز بر مصالح امّت سخن نمىگويد، از اين رو مىتوان يقين داشت كه ابوبكر، از همه افضل بوده كه پيغمبر او را براى رهبرى،شايسته دانسته است. مأمون در پاسخ گفت: بطلان اين روايت، روشن است؛ زيرا با اين فرض كه پيامبر خدا(ص) را پيامبر رحمت و داناترين مىدانيم، هرگز سزاوار نمىبينيم كه امّت را با يك جمله، دچار حيرت و سرگردانى كند و مردم را به تكليفى، غير ممكن مأمور نمايد!
اسحاق گفت: اى امير! چگونه ممكن است تكليف ناممكن پيش بيايد؟
مأمون گفت: زيرا اين دو نفر، يا از تمام جهات - چه در عمل و چه در فكر - يكسان بوده يا داراى اختلاف هستند. صورت اوّل ممكن نيست، چون لازم مىآيد كه دو نفر، يك فرد باشند؛ پس بايد پذيرفت كه آنها يكسان نيستند، چرا كه آنها، هم در طرز فكر و هم در عمل، اختلاف شديدى داشتند. در اين صورت پيروى هر دو، ناممكن است. در نتيجه به يقين مىتوان گفت: اين خبر اختلاف برانگيز، از پيغمبر