53بيت عليهم السلام مىباشد. 15. استحسان: در تعريف استحسان، ميان اصولىها اختلاف است. كرخى از علماى حنفى، استحسان را اينگونه تعريف مىكند: «الاستحسان هو العدول في المسألة عن مثل ما حكم به في نظائرها إلى خلافه لوجه أقوى».
در اعتبار و حجيت استحسان، ميان عامه اختلاف عميق وجود دارد. در حالى كه شافعى گفته است: «من استحسن فقد شرّع» و آن را بىاعتبار شمرده است. مذاهب ديگر؛ به ويژه حنفيه در شعاعى وسيع به حجيت آن معتقدند.
آنچه توجه به آن در بحث حجيت استحسان لازم است اين است كه در استحسان، سند و مدرك آن بايد مورد ملاحظه قرار گيرد. سند استحسان ممكن است يكى از امور ذيل باشد: قياس حفىّ، نصّ، اجماع، عرف و ضرورت. از اين رو، به نظر اماميه، اگر منظور از استحسان اخذ به اقوى الدليلين باشد، مىتوان آن را معتبر دانست، ولى روشن است كه در اين صورت استحسان منبعى در مقابل ساير منابع، مانند كتاب و سنت و عقل نخواهد بود و نيازى به طرح جداگانۀ آن نيست 2 و در غير اين صورت نيز روشن است كه فاقد حجيّت خواهد بود.
6. اجماع: اگرچه درتعريف اجماع و معيار تحقق آن، ميان مذاهب اختلافى گسترده حاكم است ولى درهر صورت، حنفيه اجماع را معتبر مىشمرند. 37. عرف: عرف را تعريف كردهاند به:«ما استقرّت النفوس عليه بشهادة العقول وتلقته الطبائع بالقبول»، عرف در مذهب حنفى جايگاهى مهم دارد، به ويژه آن كه ابوحنيفه