24مأيوس شده،بهساحتمقدس «حضرت سيد الشّهدا» و «ائمۀ طاهرين عليهم السلام » متوسل مىشود و با ضجّه و ناله و گريه، مشغول خواندن حديث كسا مىگردد.
مرحوم هدايتى مىنويسد:
«درست در خاتمۀ روضه «آقاى آقا سيد احمد»، جناب «آقا ميرزا محمد على طهرانى عينكچى»، از در، در آمد و با كمال عجله پاكتى به من داد و گفت ببينيد چه نوشته؟ من بدون آنكه عنوان پاكت راملاحظه كنم، فوراً آن را باز كردم، به زبان انگليسى، كه فقط خواندن آن را مىدانستم و از تكلّم عاجز بودم، نوشته بود:
آقاى «شيخ عبدالقادر»، موافق تلگراف واصله، «حجاز نورانى» براى باِّقيماندگان حجاج معيّن شده، آنها را به اسرع اوقات به «بمبئى» حركت دهيد كه با دويست نفر باقيماندگان حجاج آنها به طرف «جده» حركت كنند. يك مرتبه صداى خنده و فريادهاى مسرتآميز از جمعيت بلند شد و يك محفل گريانِ نالان محزون و ماتم زده، مبدّل به يك محيط خنده و فرح و شادمانى گرديد.» 1
سرانجام به «بمبئى» آمده و از آنجا با كشتى نورانى عازم «جدّه» مىشوند، لحظهها به سرعت سپرى مىشود. توفان و بارانهاى شديد هرلحظه جان آنان را به خطر مىاندازد. گهگاهى تعدادى از همسفران مىميرند و جنازۀ آنان به آب انداخته مىشود:
«ماهىهاى عظيم الجثه و حيوانات عجيب الشكلِ دريايى، دسته دسته كشتى را تعقيب مىكنند.» 2