73از سوى ديگر تسبيح از جنبهاى ديگر هم عموميت دارد؛ موجودات صبح و شام تسبيح خدا مىكنند (فتح: 9). تسبيح قبل از طلوع خورشيد و قبل از غروب آن مطلوب است (طه: 130)، ساعات اوّل شب و آخر روز، زمان تسبيح است (طه: 130)، هنگام ناپديد شدن ستارگان بايد تسبيح گفت (طور: 49)، بعد از هر سجده تسبيح مناسب است (ق: 40) و به طور كلّى شب و روز بندگان خدا به تسبيح او مشغولند. (فصلت: 38).
گذشته از اينكه در قرآن براى تسبيح صبحگاهى و شامگاهى تعابير مختلفى دارد.
بكرة واصيل (فتح: 9)، غدوّ و آصال (نور: 36)، عشىّ اشراق (ص: 18)، عشىّ و ابكار (آلعمران: 41)، آناء ليل واطراف نهار (طه: 130) و ادبار النجوم (طور: 49).
در تسبيحات اربعه چهار جزء وجود دارد. امّا در ميان آنها تسبيح اصل است؛ زيرا حمد خدا، تهليل و تكبير همراه با تشبيه است، لذا لازم است كه همۀ آنها با تسبيح آغاز شود تا حمد و تهليل و تكبيرى متناسب با شأن ربوبى صورت پذيرد. تسبيح، تنزيه خدا از عيوب و نواقص است، تسبيح، تنزيه از تحيمد و تهليل الهى است، تسبيح يكى از مقامات سير و سلوك است. عبد سالك توان قيام به حق عبوديت ندارد، او نمىتواند عبد كامل باشد و تمامى مراتب اخلاص و ايمان را طى كند لذا تمامى عبادات انسانها آميخته با شرك خفى است. كمال معرفت وقوف به عجز در بندگى است. تسبيح نشان دادن عجز و ناتوانى در بندگى است، تسبيح اعتراب به حجاب است. آنگاه كه انسان به مقام كمّلين نائل مىشود درك عجز مىكند و اين مقام تسبيح است. كمال انسانى اين است كه سميع باشد و با سمع باطنى تسبيح موجودات را بشنوند و از اين حقارت درآيد كه وَ لٰكِنْ لاٰ تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ . 1
اما تسبيح در مكه به گونهاى ديگر است، در اين زمينه دو حديث وجود دارد، در يكى تسبيح در مكه معادل خراج دو عراق 2 است كه در راه خدا انفاق شود. امام