19
پيشگفتار
حج، بريدن از خلق و رويكردى به سوى حق است؛ سفر از خلق به حق و دور شدن از غير خدا، انسان با رفتن به حج مزهاى از ملكوت مىچشد. او خموشى است كه به بارگاه نور بهجت و سرور راه يافته است، حجگزار بسوى خدا فرار مىكند. سلوك حج منازل و مقاماتى دارد كه ديدار حق، اوج آن است؛ حج راه رستگارى و فوز عظيم است.
هر عبادتى مخصوص كارى است، اما حج تنها عبادتى است كه تمام عبادتها را در برمىگيرد. در حج نماز، استغفار و زهد معنا مىشود. فلسفۀ اشك در حج نمودار مىگردد. راز و نياز با خدا، نجوا و همنشينى با او در كنار خانهاش به اوج مىرسد. زائر چون ستارهاى درخشان در آسمان تاريكىها مىدرخشد و نامش در دفتر خدا ثبت مىشود. انسانى كه به حج مىرود، ميهمان خداست و خدا از او ميزبانى مىكند. زيارت خانۀ خدا، جمع كردن سنگريزهها، رفتن به عرفات، ورود به صحراى مشعر، گام نهادن در سرزمين پررمز و راز منا و گردش به دور خانۀ يار، همه و همه غذاهايى است كه خداى سبحان بر سر سفرۀ خود نهاده است تا باريافتگان ملكوت از آن بهره بگيرند.
حكمت عبوديت در حج به كمال مىرسد؛ حج عفو گنهكاران است، حج آزمون انسانهاست، حج نشانۀ عظمت بىپايان الهى است، دين خدا با حج زنده است، تجديد خاطره با رسول خدا صلى الله عليه و آله ، سرزمين وحى و اهل بيت عصمت در حج شكل مىگيرد، حج ذكر خداست. حج بازار خداست و حاجى در اين بازار با خدا معامله مىكند و از او مزد