38دخالتى در بحث ما ندارند خوددارى مىكنيم. 1
«قُصىّ»، جد چهارم پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله است. مادر وى، فاطمه با قبيلۀ «كلاب» ازدواج كرد. چيزى نگذشت كه دو فرزند به نام «زهره» و «قصىّ» آورد. هنوز دوّمى در گهواره بود كه شوهر فاطمه فوت كرد. وى مجدداً با مردى به نام «ربيعه» ازدواج نمود و همراه شوهر خود به شام رفت. «قُصىّ» از حمايت پدرانۀ او بهرهمند بود تا وقتى كه ميان قُصىّ و قبيلۀ «ربيعه» اختلاف رخ داد و در نتيجه او را از حريم نژاد خود راندند، به حدّى كه مادر او متأثر شد و مجبور شد او را به مكّه برگرداند. دست تقدير، او را به سوى مكه كشانيد، استعداد نهفتۀ او سبب شد كه در مدّت كمى، تفوّق خود را بر مكّيان و به ويژه قبيلۀ قريش نشان دهد. چيزى نگذشت كه مناصب عالى و حكومت مكّه و كليددارى كعبه را اشغال نموده، فرمانرواى مسلّم آن سامان گرديد. وى آثار زيادى از خود به جاى گذارد. از آن جمله مردم را براى ساختن خانه در كنار كعبه تشويق نمود؛ و براى اعراب، محل شورائى به نام «دار الندوة» تأسيس كرد، تا بزرگان و رؤساى عرب در اين مركز عمومى دور هم گرد آمده، مشكلات خود را حل و فصل كنند.
سرانجام آفتاب عمر او، در قرن پنجم ميلادى غروب كرد و دو فرزند نامورى را به نام «عبد الدار» و «عبد مناف» به يادگار گذارد.
3 - عبد مناف
وى نياى سوم پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و نام او مغيره و لقب وى «قمر البطحا» است. وى از برادر خود «عبد الدار» كوچكتر بود، ولى در قلوب مردم موقعيّت خاصى داشت. شعار او پرهيزگارى، دعوت مردم به تقوى و خوشرفتارى با مردم و صلۀ ارحام بود و با اين موقعيّت بزرگ، ابداً در صدد رقابت با برادر خود «عبد الدّار» و قبضه كردن مناصب عالى كعبه نبود. حكومت و رياست طبقِ وصيت پدر (قصىّ)، با برادر او «عبد الدار» بود؛ ولى پس از فوت دو برادر، فرزندان آنان در