14 با بدخواهان به نفى وطرد مسلمانان وگسترش فرقهها برخاستند.
پيدايش سلفيه
سلفيه، پديدهاى ناخواسته ونسبتاً نوخواسته است كه انحصارطلبانه، مدّعى مسلمانى است وهمه را جز خود كافر مىداند. فرقهاى خودخواه كه با به تن در كشيدن جامه انتساب به سلف صالح وبا ادّعاى وحدت با بنيان وحدت مخالف است.
سلفيه؛ يعنى همان كه بستر وهابيت است، مدعى است هيچ مذهبى وجود ندارد وبايد به عصر سلف؛ يعنى دوران صحابه، تابعين، وتابعينِ تابعين بازگشت واسلام بلامذهب را اختيار نمود. آنان دستى به اين دعوت بلند كرده و مىگويند: بياييد با كنار گذاشتن همه مذاهب به سوى يگانه شدن رويم، ولى با دستى ديگر شمشير تكفير را كشيده وبا حذف ديگران از جامعه اسلامى وراندن آنان به جمع كفار، جامعه را به چند دستگى مىكشانند.
واضح است كه دعوت مردم به كنار گذاشتن دستاوردهاى مذاهب كارى نشدنى است؛ زيرا پيروان مذاهب به سادگى از مذاهب خود دست برنمىدارند وبه سوى نقطهاى مجهول وتاريك كه سلفيه مدعى آن است نمىدوند، به ويژه آنكه در پشت اين دعوت به «بىمذهبى» نوعى مذهب نهفته، بلكه اين دعوت، خود نوعى مذهب است، آن هم مذهبى گرفتار چنگال جمود وتنگنظرى كه اسلام را به صورت دينى بىتحرك، بىروح، ناقص، ناتوان و بىجاذبه تصوير مىكند وبا احياى روح