43درباره كسى كه آن را بر كارهاى خير خود شاهد گرفته، شفاعت مىكند و «مشفّع»؛ يعنى شفاعتش قبول و پذيرفته مىشود. 1
بنابراين، مفهوم «گواه گرفتن» در اين روايت؛ يعنى همان درخواست شفاعت از حجرالاسود، اگرچه اين قطعه سنگ، عقل و شعور ندارد و نمىتواند سخن بگويد، ولى به ما دستور دادهاند، آن را گواه و شاهد بگيريم. از اين گذشته، اين عمل نيز شرك به حساب نمىآيد. پس اگر گواه گرفتن آن سنگ، شرك باشد، فرمان به اين عمل، شرك آن را از بين نمىبرد، زيرا حكم و فرمان، هيچگاه اصل موضوع را تغيير نمىدهد. نتيجه اين سخنان اينكه، شفاعت و دعا از يك سنخ هستند.
همچنين اينگونه نيست كه اگر كسى در درگاه خداوند شفاعت طلبيد، بر خداوند واجب باشد، شفاعتش را بپذيرد، ولى اگر كسى دعايى كرد، واجب نباشد دعايش را اجابت كند، بلكه پذيرش شفاعت و اجابت دعا از الطاف و فضل الهى به شمار مىروند.
شفاعت مردگان
ابن تيميه، شفاعت جستن از مردگان را بدعت مىداند. ابن عبدالوهاب و «صنعانى» نيز