48او داده بود. رسول خدا(ص) با ديدن آن غمگين شد و به گريه افتاد و از خديجه نام برد و بر او رحمت فرستاد 1 و فهميد اگر زينب مال ديگرى مىداشت، آن گردنبند را نمىفرستاد و از اين رو، به مسلمانان فرمود: «اگر مىخواهيد او را آزاد كنيد و اين مال و گردنبند را برگردانيد». آنان نيز ابوالعاص را آزاد كردند و مال و گردنبند را باز فرستادند. 2بر پايه روايتى از عايشه، زنى سياهچهره نزد رسول خدا(ص) آمد و آن حضرت او را پاس داشت و از ديدن او خوشحال شد. از او پرسيدم: «اى رسول خدا! [چرا] اين زن سياهچهره را چنين گرامى داشتى؟» آن حضرت فرمود: «زيرا اين زن بارها نزد خديجه مىآمد». سپس فرمود: «حُسنُ العَهدِ مِنَ الإيمانِ» 3؛ «نيك عهدى از ايمان است». رسول خدا با ديدن آن زن، حضرت خديجه را در ياد مىآورد و پاسداشت او را احترام به خديجه مىدانست.
همچنين هرگاه رسول خدا(ص) گوسفندى را ذبح مىكرد، چنين مىفرمود: «آن را براى دوستان خديجه