26نمىشدند و سخن نمىگفتند. حضرت خديجه غمگين شد، اما فاطمه در شكم او با وى سخن مىگفت.
روزى رسول خدا(ص) به خانه آمد و شنيد كه خديجه با كسى سخن مىگويد. فرمود: «اى خديجه! با كه سخن مىگويى؟» گفت: «با جنينى كه در شكم دارم. او با من سخن مىگويد و مونس من است». فرمود: «اى خديجه! جبرئيل درباره اين دختر مرا بشارت داد و گفت: نسل پاك تو از اوست و نسل ائمه(عليهم السلام) از او پديد مىآيد».
هنگام زايمان خديجه فرا رسيد و آن حضرت غمگين بود كه ناگاه چهار زن نزد او آمدند. يكى از آنان گفت: «غمگين نباش كه ما خواهران توايم؛ من سارهام، اين آسيه بنت عمران و... است». سپس آن حضرت فاطمه را به دنيا آورد. 1«سلمى»، كنيز «صفية بنت عبدالمطلب» در همه زايمانهاى حضرت خديجه، ماماى او بود. 2 خديجه براى هر فرزندِ پسر كه به دنيا مىآورد، دو گوسفند و براى فرزندِ دختر، يك گوسفند عقيقه مىكرد. فاصله تولد ميان فرزندانش يك سال بود و پيش از تولد