21اما او خواستگاران خود را نمىپذيرفت تا اينكه با رسول خدا آشنا و دلداده شخصيت آن حضرت شد.
«نفيسة بنت منية» مىگويد: پس از اينكه رسول خدا از شام بازگشت، خديجه مرا پنهانى به سوى پيامبر(ص) فرستاد. من به او گفتم: «اى محمد! چه چيزى مانع ازدواج تو شده است؟» فرمود: «در دستم مالى براى ازدواج نيست». گفتم: «اگر تو را به سوى برترين كس در جمال، مال، شرف و همتايى (كفويت) بخوانم، دعوتم را مىپذيرى». فرمود: «او چه كسى است؟» گفتم: «خديجه و اين كار را برايت به سرانجام مىرسانم».
به خديجه خبر دادم و زمانى را معين كردم. 1 رسول خدا(ص) اين پيشنهاد را پذيرفت 2 و حضرت خديجه همراه با عمويش «عمرو بن اسد» كه از بزرگان بود و رسول خدا(ص) همراه با عمويش «ابوطالب» 3 و «حمزه» 4 و بزرگان قوم، حاضر شدند. 5خطبه عقد آن دو را حضرت ابوطالب(ع)