51اختلاف وجود دارد. عمروبنمرزوق، از رجالِ سند اين روايت است كه اگر چه برخى از علماى رجال وى را توثيق كردهاند، ذهبى در «سِيرَ اعلام النبلاء» از قواريرى نقل مىكند كه يحيىبنمعين در حديث، به عمروبنمرزوق رضايت نمىداد. از علىبنمدينى نقل شده است كه [علماى] احاديث، فهدين و عَمرين را ترك كردهاند. مقصود، فهد بن عوف و فهد بنحيان و عمرو بن حكام و عمرو بنمرزوق است. 1
ابن عساكر همچنين در «تاريخ دمشق» آورده است: ابو محمد عبدالرحمان بنابى الحسنبن ابراهيم دارانى، از سهلبنبشر، از ابوالحسن على بنمنير بناحمد بنمنير خلال و آن دو از قاضى ابوطاهر محمدبن احمد بن عبدالله ذهلى از ابو احمدبنعبدوس از محمدبنعباد از سفيان از عبدالجباربنعباس همدانى به نقل از سلمةبنكهيل ، از حجيةبنعدى كندى ما را خبر داد كه على(ع) را به منبر ديدم كه مىگويد:
در مورد اين ديگچه سياه كه به خدا و پيامبرش دروغ مىبندد -يعنى ابن السوداء - چه كسى عذر مرا خواهد خواست [اگر او را بكشم؟] اگر همانگونه كه خون جماعت نهروان را بر گردنِ من انداختند، گروهى به خونخواهى اينان در برابر من خروج نمىكردند؛ از [اجسادِ] آنان پُشتهاى فراهم مىكردم. 2
اين روايت نيز مانند روايات پيش است و بر اينكه مقصود، عبداللهبنسبأ بوده است، هيچ دلالتى ندارد. عبارتِ «يعنى ابن السوداء» نيز از افزودنىهاى راويان است. وصفِ «ابن السوداء» نيز تنها بر عبداللهبنسبأ دلالت نمىكند، زيرا بسيارى ديگر نيز با اين لفظ، سرزنش