25 جوانمردتر و كريمتر از او سفر نكرده بودم؛ زيرا به هر منزلى كه مىرسيديم، شترم را مىخوابانيد و خود به كنارى مىرفت تا من از آن فرود آيم. آنگاه مىآمد و افسار شتر را مىگرفت و به درختى مىبست و سپس خود زير درخت ديگرى مىآسود و هنگام رفتن برمىخاست و شتر را آماده مىكرد و به نزد من مىآمد، شتر را مىخواباند و خود به كنارى مىرفت تا من سوار شوم و پس از اينكه سوار مىشدم، نزديك مىآمد و افسار شتر را مىگرفت و حركت مىكرد و بدين شيوه مرا تا مدينه برد.
هنگامى كه به دهكده «قبا» رسيديم، به من گفت: به سلامت وارد اين دهكده شو كه شوهرت ابوسلمه در اينجاست و خودش به مكه بازگشت. امّسلمه مىگفت: به خدا قسم در اسلام هيچ خانوادهاى به اندازه ما مصيبت نديد و من كريمتر از عثمان بنطلحه همسفرى نديدم». 1ابوسلمه در سال دوم هجرت در مدينه جانشين رسول گرامى اسلام(ص) در غزوه «ذات العشيره» بود. 2وى در غزوه احد شركت كرد و دستش آسيب