20جعفر بن ابىطالب ديگر سخن نگفت و سكوت كرد. نجاشى گفت: «آيا از گفتههاى پيغمبرتان چيزى به ياد دارى؟» جعفر گفت: آرى، نجاشى گفت: «بخوان! جعفر بخشى را از آغاز سوره «كهيعص» [مريم] خواند».
امّسلمه (راوى حديث) مىگويد: «نجاشى از شنيدن آيات قرآن چندان گريست كه قطرات اشك ريش و صورتش را فرا گرفت و كشيشان پيرامون او نيز چنان گريه مىكردند كه صفحههاى انجيلهاى پيشرويشان از اشك تر شد. سپس نجاشى به مهاجران روى كرد و گفت: «آنچه پيغمبر شما آورده، با آنچه عيسى بنمريم آورده است، هر دو از يك جا سرچشمه گرفتهاند. آسودهخاطر باشيد كه به خدا قسم هرگز شما را به اين دو نخواهم سپرد».
فرستادگان قريش نااميد از نزد نجاشى بيرون رفتند و بسيار غمگين مىنمودند. عمرو بنعاص رو به عبدالله بن ابىاُمَيّه گفت: «به خدا فردا بار ديگر نزد نجاشى مىروم و ريشه آنان را مىزنم!» عبدالله كه مرد دلسوز و مهربانى بود، به وى گفت: «نه! اين كار را نخواهيم كرد. اگرچه اينان در دينگزينى با ما مخالفت كردهاند، با ما پيوند خويشاوندى و بستگى خانوادگى