17 نيست و بزرگان قريش كه ما را براى برگرداندن آنان فرستادهاند، به وضع و ويژگىهاى آنان آشناتر و داناتر از شمايند».
درباريان نجاشى درباره كمك به نمايندگان قريش وعده دادند و سرانجام زمينه را براى ديدار آنان با شاه فراهم آوردند. نجاشى هداياى قريش را پذيرفت و از وضع آنان پرسيد! آنان گفتند: «اى پادشاه! گروهى از جوانان نادان ما از دين خود دست كشيده و دينى جز دين ما و شما برگزيده و از ترس ما در مكه نمانده و به كشور شما گريختهاند. اكنون بزرگان آنان؛ يعنى پدران و عموها و رؤساى عشيره و قبيلههايشان ما را نزد شما فرستادهاند تا آنان را نزد قريش بازگردانيم؛ زيرا قريش به وضع آنان آگاه است».
سكوت مجلس را فرا گرفت و عبدالله و عمرو بنعاص از اين نگران شدند كه نجاشى مهاجران را بخواهد و سخنانشان را بشنود. درباريان به كمك فرستادگان قريش آمدند و گفتند: «اى پادشاه! اين فرستادگان به راستى سخن گفتند و بزرگان قومِ آنان به وضعشان داناتر از مايند و كارشان نيز به دست آنان است؛ پس شايسته است كه آنان را به دست اين فرستادگان بسپارى تا به ديارشان بازگردانند و به