17«اينچنين تجلّى كرد؛ يعنى سرانگشت كوچك خود را گرفت...». به اين معنا كه خداوند متعال با سرانگشت خود به كوه اشاره كرده و تجلى نمود.
6. نوح ابن ابى مريم (173ه .ق)
در شرح حال او گفته شده كه تفسير را از مقاتل بن سليمان كه مشهور به تجسيم بوده، اخذ كرده است.
حشويه وقول به تجسيم
حشويه به دو صورت خوانده مىشود: يكى بر وزن دَهْريه وديگرى بر وزن حَمَديه. وبر عدّهاى از اهل حديث اطلاق شده كه به تشبيه وتجسيم گرايش داشتند.
درباره وجه تسميه آنان به اين نام، چند قول است:
الف) چون معتقد به تجسيم بودهاند؛ زيرا جسم، محشوّ (توپر) است.
ب) منسوب به حشاء به معناى جانب وكنار يا حاشيه مجلس است، چون آنان در مجلس درس حسن بصرى حاضر مىشدند و سخنان نادرست مىگفتند، وى دستور داد تا آنان را در كنار وحاشيه مجلس جاى دهند.
مير سيد شريف جرجانى مىگويد:
وسمّيت الحشوية حشوية؛ لأنّهم يحشون الأحاديث التي لا أساس لها في الأحاديث