46بنابراين از اطلاق جواب ابوحنيفه در تقديم حجّ بر ازدواج، «گرچه در بعضى مواقع ازدواج هم واجب است» استفاده مىشود كه وى قائل به فوريت حج مىباشد.
ليكن در مقابل اين عدّه كسانى هستند كه وجوب حج را فورى نمىدانند، بنابراين مكلّف مىتواند حج را از اوّل زمان ممكن، تأخير انداخته، و در هر زمان كه خواست انجام دهد، اين فتوا را شافعيان، 1 محمد بن حسن شيبانى شاگرد ابىحنيفه و عبدالرّحمن اوزاعى و ثورى، اختيار كردهاند.
و سرانجام هر دو دسته براى اثبات نظريه خود اقامه برهان كردهاند:
1 استدلال قائلين به فوريت، چنان كه قرطبى در بدايةالمجتهد، از بعضى از اهل تسنن نقل مىكند آن است كه: حكم حج با نماز يكى است، به اين كه هر دو داراى وقت معيّنى هستند وليكن از يك جهت با هم فرق دارند و آن اين كه: «حج واجب» با تكرار وقت آن، تكرار نمىشود، ولى «نماز» با تكرار وقت آن تكرار مىشود.
بنابراين كسى كه ابتداى زمان حج را به ابتداى وقت نماز تشبيه كرده است، وجوب حج را فورى نمىداند; يعنى اگر در سال اوّل موفق نشد مىتواند تأخير بيندازد.
ولى كسى كه حجّ را به آخر وقت نماز تشبيه كرده است وجوب آن را فورى مىداند.
به هر حال گرچه قول دوّم (عدم فوريت) با صناعت فقهى سازگارى بيشترى دارد; زيرا دلائلى كه بر فوريت وجوب حج اقامه شده، همه آنها قابل مناقشه و ايراد است و ما نيز، تمام آن ادلّه را در جزء اوّل كتاب حج خود آورده و در همه آنها مناقشه كردهايم. 2 وليكن التزام به چنين مطلبى در مقام فتوا ممكن نيست، زيرا در اين صورت موجب سبك شمردن و حتّى ترك اين واجب مهم خواهد شد و به همين خاطر قول به فوريت وجوب حج اقوى به نظر مىرسد.
2 و امّا قائلين به عدم فوريت، چنين استدلال كردهاند:
«هو انَّ الحج صار فَرْضاً قبل حجّ النبى بسنين فَلَوْ كانَ وجوبُه فوريّاً لَما كان النّبى يؤخرّه...»
بسيارى از فقها كه به عدم فوريت حج قائلند مىگويند: حج خانه خدا سالها قبل از حج رسولالله(ص)واجب شده بود، چنانچه وجوب آن فورى مىبود، جايز نبود كه پيامبر(ص)آن را تأخير بيندازد، در حالى كه تأخير انداخته است، و نيز اگر تأخير حضرت به خاطر عذرى بوده، بايد بيان مىكرد و حال كه آن را تأخير انداخته و عذرى هم براى اين تأخير نياورده است، معلوم مىشود كه وجوب حج فورى نيست.
فروعات استطاعت:
در وجوب حجّ بذلى