22 1 چون كعبه داراى ارتفاع و بلندى از سطح زمين مىباشد; همچنانكه كعبه در لغت نيز به معنى ارتفاع آمده است.
2 زيرا خانه خدا به شكل مربّع مىباشد و عرب اين اسم را به هر خانهاى كه چهار گوش باشد، اطلاق مىكند. وليكن با كثرت استعمال (وضع تعيّنى) براى خانه خدا عَلَم گرديد. بنابراين هر گاه اسم كعبه برده مىشود، به خانه خدا انصراف دارد.
البته واژه كعبه در قرآن در بعضى از موارد به تنهائى، و در بخشى از آيات، همراه با كلمه البيتالحرام آمده است. مانند:
مانند: «يٰا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاٰ تَقْتُلُوا الصَّيْدَ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ... هَدْياً بٰالِغَ الْكَعْبَةِ». مائده: 95 .
«يعنى اى كسانى كه ايمان آوردهايد، هرگاه در احرام باشيد شكار را مكشيد، هر كه صيد را به عمد بكشد، جزاى او قربانى كردن حيوانى است همانند آنچه كشته است، بشرط آنكه دو عادل به آن گواهى دهند و قربانى را به كعبه رساند».
و در آيه 97 مائده چنين مىفرمايد:
«جَعَلَ اللّٰهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرٰامَ قِيٰاماً لِلنّٰاسِ...»
«خدا كعبه بيتالحرام را، با ماه حرام و قربانى بىقلاده و با قلاده، قوام كار مردم گردانيد».
2 به كعبه، «بيت» هم گفته مىشود:
در بسيارى از آيات اسم بيت، بر كعبه اطلاق شده است.
الف «وَ مٰا كٰانَ صَلاٰتُهُمْ عِنْدَ الْبَيْتِ إِلاّٰ مُكٰاءً وَ تَصْدِيَةً». انفال: 35 .
«و دعايشان در نزد خانه كعبه جز صفير كشيدن و دست زدن، هيچ نبود».
ب «فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هٰذَا الْبَيْتِ». قريش: 3 .
«پس بايد پروردگار اين خانه را بپرستند».
ج «إِنَّ الصَّفٰا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعٰائِرِ اللّٰهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ...» . بقره: 158 .
«صفا و مروه از شعائر خداست، پس كسانى كه حج خانه خدا بجاى مىآورند يا عمره مىگذارند، اگر بر آن دو كوه طواف كنند مرتكب گناهى نشدهاند».
(صفا و مروه اسم دو كوهى است كه بين آنها فاصلهاى وجود دارد و سعى ميان آن دو از اركان حج است. در عصر جاهلى بر كوه صفا بتى به نام «اساف»، و بر كوه مروه بت ديگرى بنام «نائله» بود. و مسلمانان از سعى ميان آن دو كوه كه زيارتگاه مشركين بوده بيم داشتند وليكن در اين آيه سعى ميان اين دو كوه از شعائر خداى يكتا خوانده شده تا ديگر بيمى بر جاى نماند).
د «وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثٰابَةً لِلنّٰاسِ وَ أَمْناً...». بقره: 125 .