86نهان را آشكار مىبيند و او با جذبه الهى به مقام يقين و غرق نائل مىشود.
بر آتش عاشقيت جان عود كنم
جان بنده تو است نه من جود كنم چون پاك بسوزد آتش عشق تو جان صد جان دگر به حيله موجود كنم
4. حضور
احرام دو گونه است؛ احرام غيبت و احرام حضور. كسى كه در ميقات غايب است و خود را براى انس با دوست مهيا نكرده، گويا در خانه خويش نشسته است، حتى اين غيبت از آن غيبت بالاتر است و كسى كه در خانه خود نشسته و حضور دارد، گويا مُحرم است و مكى. اگر در احرام حضور يابد، حضورش كامل گشته در محضر حق باريافته است. اگر مجاهد طريقت حق هجرت كرده باشد، جهادش علت شهود او گشته، احرام حضور بسته است؛ از اين رو غرض احرام، حضور در محضر ربوبى و باريافتن در پيشگاه مالك عالم است. سالك حاضر به هنگام احرام محو مىشود، او بهت زده، متحير در وجدها و جذبهها مىگردد. اين بهت و تحير، گاهى سبب خاموشى انسان مىشود.
5. سفر معنوى
آنانكه قصد حج كردهاند سه دستهاند 1: دسته نخست به