26بازى بودند كه فرشتۀ وحى، فرود آمد و در حالى كه با دست به امام حسين(ع) اشاره مىكرد، عرض كرد: اى محمد(ص) پس از تو، امّتت اين پسرت را مىكشند...
پيامبر(ص) پس از شنيدن اين خبر، گريه نمود و او را در آغوش خويش فشرد، سپس جبرئيل مشتى از خاك كربلا را به پيامبر(ص) داد، پيامبر(ص) آن را مىبوييد و مىفرمود: چه بويى دارد! بوى بلا و ابتلا مىدهد. و سپس رو به من كرده فرمود: ام سلمه! اين خاك را از من بگير و به عنوان امانت آن را نگهدار، هرگاه ديدى اين خاك به خون تبديل شد، بدان كه فرزندم حسين را كشتهاند، پس آن را از پيامبر(ص) گرفته و در ميان شيشهاى قرار دادم و هر روز كه گاهى چشمم به آن شيشه مىافتاد، بى اختيار مىگفتم: روزى كه اين خاك، خون شود، به راستى كه روز عظيمى خواهد بود. و چنان نيز شد. 1
قربانگاه عاشقان
امام باقر(ع) از پدرش امام سجّاد(ع) نقل مىكند كه وقتى اميرالمؤمنين(ع) از كربلا عبور مىكرد، در توصيف آن سرزمين فرمود:
«اينجا قربانگاه عاشقان و مشهد شهيدان است. شهيدانى كه نه در گذشته مانند آنان وجود داشته و نه در آينده