42خواستار يكديگر هستند. ما نزد تو آمديم تا او را با رضا و به دستور خودش نزد شما خواستگارى كنيم. مهر هر مقدار بخواهيد، نقد و نسيه آن برعهده من است. به پروردگار اين خانه سوگند او آيندهاى درخشان و آيينى فراگير و ديدگاهى عميق دارد».
كلينى 375/5 گويد: سپس ورقه لب به سخن گشود، ولى هيبت مجلس او را گرفت، لكنت زبان پيدا كرد و نتوانست پاسخ ابوطالب را بدهد. خديجه گفت: اى عمو گرچه شما در امر شهود از خودم به من سزاوارترى ليكن (در تمام امور) از من به خودم سزاوارتر نيستى. اى محمد! من خودم را همسر تو قرار دادم و مهر را نيز خودم از مالم مىپردازم. بگو عمويت شترى نحر كند و وليمهاى تهيه كند و تو در كنار همسرت قرار بگير. در اين هنگام شخصى گفت شگفتا مهر بر دوش زنان است! ابوطالب به شدت خشمناك شد و از جاى برخاست و گفت: اگر مردان همانند اين برادرزاده من باشند آنان به گرانترين قيمت و بزرگترين مهر خواستگارى خواهند شد اما اگر مثل شما باشند جز با مهرى گران همسر آنان نشوند.
با اين حال ابن اسحاق 201/1 مىگويد: رسول خدا(ص) بيست شتر جوان از اموال خود به مهر خديجه درآورد. قَسْطَلانى نيز در المواهباللدنيه 403/1 گويد: پيامبر دوازده اوقيه طلا به خديجه مهر داد. بارى، ابوطالب شترى نحر كرد و رسول خدا بر همسر خويش وارد شد. پس از ازدواج ثروت خديجه در اختيار رسول خدا قرار گرفت ولى آن حضرت ديگر هيچ گاه تجارت نكرد، چرا كه در پى جمعآورى و ازدياد ثروت نبود.