44و در سال 626ه از دنيا رفته، در كتاب خود، معجمالبلدان - چنانكه پيشتر گذشت - حير را يكى از اسامى كربلا شمرده و نيز قبل از او، صاحب صحاح اللغه كه در قرن چهارم هجرى، زندگى مىكرده است.
همچنين از اين روايت، معلوم مىشود كه حائر در قرن دوم هجرى، نظاممند بوده و توليت و خدمتكاران ثابتى براى اداره امور خود داشته است. از جمله متولّيان امور حائر در آن زمان، ابن ابىداود كه ذكرش گذشت، بوده است. براى اوّلين بار در تاريخ اين آستانۀ مقدّسه، موقوفاتى مقرر گرديده كه صرف نگهدارى و حقوق خدمتكاران آن مىشده و از جملۀ آن موقوفات، اموالى بوده كه امّموسى، مادر مهدى خليفۀ عباسى، به اين امر اختصاص داده بود.
هنگامى كه خشم هارونالرشيد بر ابن ابىداود و ساير خدمتكاران قبر امام حسين(ع) را در حير - كه از اين روايت به دست مىآيد - در كنار رويدادهاى پس از آن قرار دهيم، درمىيابيم كه هارونالرشيد، گرچه به ظاهر، خشم خود را نسبت به آنها فرو برد و حقوقى را كه قبلاً، مادر مهدى عباسى براى آنها مقرّر كرده بود، تثبيت نمود؛ ليكن از همان هنگام به گواهى رويدادهاى بعدى، تصميم خطرناكى گرفت و شدّت خشم وكينهاش، نسبت به خاندان رسالت، او را به تخريب كربلا از پايه و اساس، وادار كرد. لذا در همان سال 193ه كه سال آخر عمرش بود، دستور اكيد صادر كرد تا حائر حسينى، گنبد مطهّر آن و خانههاى اطراف را، ويران سازند و سدره را از ريشه بركنند و زمينها را شخم بزنند تا هيچ اثرى از قبر شريف، بر جاى نماند؛ چنانكه بسيارى از مورّخين و اهلحديث و از جمله شيخ طوسى(قدس سره)، در كتاب خود «امالى» نقل كردهاند.
مرحوم شيخ طوسى با سند خود از يحيى بن مغيرۀ رازى، روايت كرده كه گفت:
نزد جرير بن عبدالحميد بودم كه مردى از اهالى عراق، بر او داخل شد. جرير از او،