8انگيختن، دل به درياى معارفِ ميقات زدن، جامۀ رذيلت از تن افكندن و احرام فضيلت بستن، بر گرد حريم دوست گشتن، در صفا جان خود صفا بخشيدن، در مروه كوتاه آمال دنيا وانهادن، در چشمهسار زمزم جرعهنوشِ معرفت و محبّت شدن، و خلاصه آنكه عشقآفرينترين صحنۀ زندگى را گواه گشتن.
گذرى است بر سرزمينهاى مباركى كه جاى جاى آن يادآور شكوه خاطرات طلوع خورشيد اسلام در يلداى جاهليت است.
هنوز طنين نداى پيامبر صادق و نواى ياوران راستين او از وراى قرون و اعصار گوش جان را نوازش مىدهد.
اين امر پرواز دل را ميسّر مىگرداند و پيوند