37و مدير اين نظم رقم خورده بود. در آغاز قرن بيستويك، چين هنوز چالشگر بالقوه بود و نمىتوانست در قالب بالفعل به عنوان رقيب نظم ليبراليستى بينالمللى تلقى و معرفى شود، اما گرايش به اسلام و حاكميت وحى كه پس از انقلاب اسلامى در ايران به وجود آمد از چنان پيچيدگى و مهارتهاى فرهنگى و از چنان رهبرى داهيانه و خردمندانهاى برخوردار بود كه به غرب اجازه نمىداد راهبرد كلان امنيت ملى والزامات نظامى، امنيتى، سياسى و صرف هزينههاى هنگفت را براى مقابله با انقلاب اسلامى توجيه نمايد.
وقايع يازدهم سپتامبر اين فرصت و بهانه را فراهم كرد. خشونت و تروريسمى كه توسط اقليتى از مسلمانان داراى گرايشات خاص سلفى و به نام اسلام به اجرا گذاشته شد، اين فرصت را در اختيار نظم ليبرال دموكراسى، خصوصاً گرايشات نومحافظهكار آنان قرارداد تا اهداف خود را عملى و عملياتى نمايد و دشمنى را كه براى استمرار خويش بدان نياز داشت يافته و از آن به نحو كامل بهرهبردارى كند. لذا پس از وقايع يازدهم سپتامبر 2001، آمريكا در راستاى همان طرحهاى مقابله با اسلام، طرح خاورميانه بزرگتر را ارائه نمود.
نظم ليبراليستى كليد واژۀ اصلى درك طرح خاورميانۀ بزرگتر (وسيعتر) مىباشد. طرح خاورميانه بزرگتر نه يك طرح مستقل، بلكه بخشى از راهبرد كلان امنيت ملى آمريكا براى استقرار يك نظم ليبراليستى بينالمللى در منطقۀ اسلامى خاورميانه و شمال آفريقا و استمرار آن در سطح و صحنه جهانى است. پس از اين وقايع بود كه