57روز ششم از وقوف ما در آن خاك اطهر بود كه با كمال مأيوسى رجماً بالغيب در ميان كوچه به ملاقات حاجى ابراهيم نجل ارجمند حاجى امين الشريعه هيدنجى..... نايل شديم كه در تمام راهها انتظار و نگرانى ايشان را داشتم. پس ما را به منزل دلالت كرد. به زيارت مرحوم حاجى شيخ محمد امين الشريعه فائز شديم و خيلى خوشوقت گرديديم. و همه ساعت به واسطۀ قرب جوار، با هم بوديم. ولى از آنجايى كه بايد قضا اسباب كار خود را تهيه نمايد تا بعدها آثارش را بروز دهد، اين بود كه جناب حاجى امين الشريعه با پسر و همشيرهاش حاجى ربابه خانم و جناب حاجى سيد حسين قزوينى و حاجى هادى نام كه رفيق و هممنزل بودند بدون صلاحديد رفقا در حمل مقاطعۀ حاجى حسين نام مكى كه يكى عرب بى نام بىرسم بوده است واقع مىشوند و آن عرب به ايشان وعدهها و نويدها مىدهد. بيچاره مطمئن قرب ده ليره هم مال المقاطعه پيش تحويل مىدهد. مبالغى گزاف هم صرف مخارج تهيۀ كجاوه و لوازم مأكولى دوازده منزل راه بين الحرمين مىنمايد. تهيه بسيار كاملى مىبيند تا آن كه در روز حركت از مدينه سمت مكه، حملهدار ما جناب حاجى باشى قرب دويست ليره كه يك هزار تومان متجاوز باشد، به عنوان اخوه از بابت حفظ حاج مقاطعين خود به پسران شريف كه امير حاج بودند تقديم مىنمايد تا ما ها تحت الحفظ ايشان به سلامت بگذريم.
[41] پس در روز پنج شنبه، بيست و دوم ذى قعده، پسران شريف كه امارت و حكومت قافلۀ حاج با ايشان بوده، با دو محمل شامى مصرى با سه هزار عسكر مسلّح دولتى با توپ و توپخانه وقورخانۀ