46مرحوم حاجى محمد حسين واعظ از دندان ساز معروف شام كه مشهود به ولد درويش بود از قرار هر دندانى ربع مجيدى كه دو ريال خودمان باشد خريدارى كرديم و خود را لجام زديم كه هنوز هم حاضر است. شرحى از آن جوان دندان ساز كه در نهايت تربيت و محاسن اخلاق و سنى مذهب، تازه آثار سبزه خط از رخسار عديم المثالش كه عاشقان جمالش چنان كه از خواتين مجلّلۀ شام در آن يكى دو روزه مشهودِ ما شد فوج فوج بى پرده و پروا به بهانههاى مختلفه براى ادارك وصالش، نه يك، نه صد، هزارها، دارم كه مجمل تحرير و بسط زياده از اين نيست.
در هرحال دو ساعت از آفتاب روز هفتم بالا آمده بود كه از شام به سمت حجاز به توسط ماشين آهن حركت شد. از جادۀ معروفه به «تيمور يولى» كه حركت كرديم، بعد از گذشتن يك مرحله ازشام، ديگرآثار معموره ديده نشد جز كبير [كوير] و شورَكات و داغستان و بوادى [باديههاى] هولناك، مگر همان خط راهكه دررأس هرچهار فرسخ منزلهاى استانسون معتبر با عسكر به جهت حفظ جاده از جانب دولت ديده مىشد. [31] تا آن كه صبح پنج شنبه، هشتم ذى قعده رسيديم به استانسون شهر معان كه در شانزده منزلى شام در كنار خط راه واقع بود. در آن مهمانخانه همه قسم از لوازم مأكولى ومشروبى را در كمال وُفورى و ارزانى حاضر و آماده ديديم. قدرى از كسالتِ بىچيزى درآمديم.
بعد از حركت از آن منزل باز از دو طرف جاده غير از بيابان قفر لم يزرع و كبير [كوير] وسراب چيزى ديده نشد تا آن كه وقت نماز