36حضرت عباس عليه السلام نيز به همراه سى تن از بنىهاشم، امام را همراهى كردند.
امام داخل دارالاماره مدينه شد و بنىهاشم، بيرون از دارالاماره، منتظر فرمان امام شدند. وليد از امام خواست تا با يزيد بيعت نمايد، اما امام سرباز زد و فرمود: «بيعت به گونه پنهانى چندان درست نيست. بگذار فردا كه همه را براى بيعت حاضر مىكنى، مرا نيز احضار كن [تا بيعت نمايم]». مروان گفت: «امير! عذر او را نپذير، او بيعت نمىكند، گردنش را بزن». امام برآشفت و فرمود:
واى بر تو اى پسر زن آبى چشم! تو دستور مىدهى كه گردن مرا بزنند! به خدا كه دروغ گفتى و بزرگتر از دهانت سخن راندى! 1در اين لحظه، مروان شمشير خود را كشيد و به وليد گفت: «به جلادت دستور بده گردن او را بزند، قبل از اينكه بخواهد از اينجا خارج شود. من خون او را به گردن مىگيرم».
امام، بنىهاشم را مطلع كرد و حضرت عباس عليه السلام به همراه افرادش با شمشيرهاى آخته به داخل يورش بردند و امام را به بيرون هدايت نمودند. 2 امام صبح