25
گفتم: خانۀ خدا خيلى راز و رمز دارد. كعبه در عين سادگى، عظمت دارد. در عين كوچكى، بزرگ است. آنچه را كه عمرى برايمان مقدس بود و به سوى آن نماز مىخوانديم، اينجا از نزديك، روبهروى خودمان مىبينيم.
گفت: كسانى را در مسجدالحرام مىديدم كه به كعبه نگاه مىكردند و اشك مىريختند. نمىدانم براى چه؟
گفتم: ديدهاى بعضى گرفتار برقگرفتگى مىشوند؟ كعبه هم برق دارد، اما برق معنويت و برق آن انسان را در اولين ديدار مىگيرد. در نگاههاى بعدى هم مثل يك مغناطيس و آهنربا، دلها را جذب مىكند. باز هم مثل بعضى آدمها، كه مجذوب آنها مىشويم و نمىتوانيم دل بركنيم.
گفت: ديشب مدتى در محوطه روبهروى ناودان طلا نشسته بودم. از نگاه، خسته و سير نمىشدم.
گفتم: از طبقه بالا خيلى تماشايىتر و