15
سبب انتخاب
نگارنده كه تا كنون شش بار توفيق تشرف به خانۀ خدا را داشته و خواندهها و شنيدههاى خود را به مشاهده و معاينه بدل كرده است برخود لازم ديد تا اين تجربيات و يافتهها را در خدمت زبان و ادبيات فارسى كه رشتۀ تحصيلات تكميلى او بوده در آورد از اينرو قدم در اين ميدان نهاد و با انتخاب موضوع «حج در آيينۀ شعر فارسى» بخشى از عمر خود را به پيمودن اين راه طى نشده پرداخت. از ديگر سو به پاس سپاس و قدردانى از الطاف و موهبتهاى پياپى پروردگار در اجازۀ ورود و تشرف بندهاش به خانۀ خود و به شكرانۀ اين توفيقات پيوستۀ الهى بر خود فرض و وظيفه دانست تا آنجا كه در امكان و توان وى باشد در اين موضوع قلم و قدم زند تا هم شكر نعمت گزارده باشد و بدين سبب نعمتش هر ساله فزونى يابد و هم پارهاى از وظايف و ديونى را كه بر خود احساس مىكرده ادا كرده باشد و هم بهانهاى باشد تا هماره فكر و انديشۀ حج در ذهن او و خاطره و يادش در دل او و ذكر و نامش بر زبان و قلم او جارى باشد.
هفت سال انتظار
نگارنده خود هفت سال در انتظار خانۀ خدا بىقرارى مىكرد، هفت سال در آرزوى وصال خانۀ دوست بىتاب و ناآرام بود، هفت سال در آتش عشق كعبه مىسوخت و مىگداخت، هفت سال جهت ديدار ديار يار مىدويد، هفت سال ديوانهوار هر درى را مىكوبيد و به هر كسى متوسل مىشد و به هر وسيلهاى چنگ مىزد و تا مرز جنون و ديوانگى پيش مىرفت و نا خودآگاه ابياتى از چشمۀ دل بر زبانش جارى مىگشت.
در تف تند جگر سوز تبم
* * *
تابم اى كعبۀ مقصود برفت
در اين مدت بود كه هر گاه به ياد كعبه مىافتاد مىگريست و از فراقش اشك حسرت مىباريد و تنها در اين مدت بود كه وى معنى عشق و عاشقى را فهميد و واژههاى مقدس جنون و وصل و هجران و انتظار را از عمق جان دريافت و بىاختيار تراوشات دل خود را زمزمه مىكرد:
به آه دل جهان افروختم من
و حاصل اين سوز و گدازها و درد و انتظارها، مناجاتنامه و راز و نياز موزونى بود كه به خصوص در موسم حج از چشمۀ دل وى مىجوشيد و فوران مىكرد و در آسمان ناپديد مىشد و گاه به ابرها مىپيوست و قطراتى از آن بر صحيفهاى مىافتاد و صفحهاى را تر مىكرد. يادگار آن روزها، پراكنده گويىهايى شد كه اينك قصيدهاى از آن تقديم مىگردد. در اين شعر با آنكه كلمات روان قافيه نسبتاً محدود بوده، بخشى از اصطلاحات مناسك حج آورده شده است.