20 افتخار عبد بودن را از من بگيرد.
مرا عاصى كند.
به هوسهايم ميدان دهد.
گناه را در كامم شيرين كند. 1
نمازت را در تمايلاتم سخت جلوه دهد.
روزهات را در خواستههايم با بىحوصلگى عرضه كند.
لذت ذكرت را از من بگيرد.
نفسم را نسبت به حضرتت ياغى كند.
در ياغى بودنم ياد توبه را به فراموشى برد.
تا لحظه مرگ بىتوبه مرا بدرقه كند.
متدين بودن، عبد بودن، ذليل بودن در برابر ذات اقدست را كهنه جلوه دهد.
جوانان را به جوانى كردن دعوت مىكند و جوانى را رها بودن و فاصله گرفتن از خدايشان معنى مىكند.
زنها را به هوسرانى مردها و هر دو را به ابتذال و هوسرانى، به نام جوانى فرا مىخواند.
پيران را به آرزوهاى دراز دعوت مىكند و هرگز مرزى براى پايان آن خسارت معين نمىنمايد. 2
زهاد و عبّاد را به عُجب و خودبينى مىخواند, جز به مخلصين به هيچ كس رحم نمىكند. 3
خدايا عَجَب دشمن غدارى است. 4
عجب دشمن كهنهكارى است.