20در اثرگذارى باشند وگرنه در صورت قول به طولى و اين كه تأثير بتها از خداوند و به اذن او است ملازمهاى وجود ندارد؛ چون در فرض طوليّت، دنبال بتها رفتن، عين دنبال خدا رفتن است؛ همانگونه كه دنبال انبيا و امامان رفتن و طلب حوائج از آنان، عين حاجت خواستن از خداست.
قرينۀ دوم :
«بَلْ أَكْثَرُهُمْ لاٰ يَعْقِلُونَ» 1؛ يعنى بتپرستى عقلايى نيست و رفتار اكثر بتپرستان برخلاف عقل است. اين عبارت با قول به استقلال تناسب دارد. همانگونه كه قبلاً توضيح داديم؛ جمع ميان دو عقيده، يعنى خالق بودن خداوند و مؤثر بودن بتها در عرض خدا، از نظر عقل و از نظر ثبوت، محال است؛ اما بنابر قول به طوليت، از نظر ثبوت استحاله ندارد تا گفته شود: اين عقيده خلاف عقل است، بلكه مشكل از ناحيۀ اثبات است و زبان آيه، بايد طور ديگرى باشد؟ مثلاً بايد مىگفت : شما دليل نداريد، نه اين كه بگويد اين عقيده عقلايى نيست.
بحث ما دربارۀ اعتقادات ممدوح مشركان بود كه عقيده داشتند آفريدگار جهان هستى خداوند است كه رازق، مالك، محيى و مميت، مدبّر، رَب، حاكم و مجير ونازلكنندۀ باران است و آياتى كه به اين عقيده دلالت دارد، بسيار است. ما به خاطر اختصار به دو آيه بسنده كرديم. 2
محور دوّم: اعتقاد به فرزند براى خداوند
گروهى از مشركان چنين عقيده داشتهاند كه فرشتگان، دختران خدا هستند. البته عقيده به اين كه خداوند صاحب فرزند است، مختصّ به