86محمد و قال أبو جهل لعُمَير بن وَهَب حَرِّش بين الناس، فحمل عمير فناوش المسلمين، لأن ينفض الصف فثبت المسلمون على صفهم و لم يزولوا، و تقدّم ابن الحضرمي فشد على القوم، فنشبت الحرب.». 1«سپس ابوجهل نزد عامر بن حضرمى -\برادر عمرو -\كه در نخله كشته شده بود، رفت و گفت:
اين همپيمان تو - يعنى عتبه - مىخواهد پس از اينكه به خونخواهى خود دست يافتهاى، مردم را برگرداند و مايۀ خوارى ميان مردم گردد. او عهدهدار پرداخت خونبهاى برادرت شده است و مىپندارد كه تو خونبها را مىپذيرى! آيا اكنون كه بر كشندۀ برادرت دست يافتهاى، شرم نمىكنى از اينكه خونبها را بپذيرى؟ اكنون برخيز و آن را به يادشان آر و خون خود را طلب كن!
عامر بن حضرمى برخاست و سر خود را برهنه كرد. بر سر خود خاك پاشيد و بانگ برداشت كه: اى واى عَمرو من! و با اين كار عتبه را كه هم پيمان او بود، سرزنش كرد. به اين ترتيب پيشنهادى كه عتبه، مردم را به آن دعوت كرده بود، تباه شد و عامر سوگند خورد تا كسى از اصحاب محمّد را نكشد باز نخواهد گشت. ابوجهل به عُمير بن وهب گفت:
مردم را برانگيز! عمير حملهور شد و آهنگ مسلمانان كرد؛ تا صف ايشان را در هم بريزد؛ ولى آنان همچنان پايدار بودند و تكان نخوردند. در اين هنگام عامر بن حضرمى پيش آمد و بر مسلمانان حمله برد و آتش جنگ را برافروخت.»
بر اساس اسناد تاريخى شانزدهگانۀ فوقالذّكر و با توجّه به ترتيب موضوعى و تطوّر زمانى، مىتوان نتايج ذيل را ارائه داشت:
1 - قريش براى دفاع از كاروان تجارتى كه به زعم و توهّم آنها ممكن بود مورد تعرض قرار گيرد، نيروى تهاجمى انبوهى را تدارك ديدند و به سوى يثرب حركت كردند.
2 - هنگامى كه ديدند، كاروان اصلاً مورد تعرّض قرار نگرفته و سالم به مكّه بازگشته