84لمفارقتهم دينكم و رغبتهم عمّا كان يعبد آباؤهم». 1«ابوجهل رو به ياران خود كرده آنها را به جنگ تحريض مىكرد و مىگفت:
...به خدا سوگند كه امروز بر نمىگرديم تا محمّد و ياران او را ريسمانپيچ كنيم! نبايد كسى از شما كسى از ايشان را بكشد؛ بلكه حتماً ايشان را اسير بگيريد؛ تا بعداً به آنها بفهمانيم كه چرا از دين شما برگشته و از آيين پدرى خود دورى جستهاند.»
قبل از اين نيز ابوجهل به طور خصوصى به ابولهب كه در خروج از مكّه كراهت داشت، گفته بود:
ضميمۀ سند شمارۀ 14 :
«فجاءَه أبوجهل فقال: أقم يا أباعتبة (ابولهب) فواللّٰه ما خرجنا إلاّ غضباً لدينك و دين آبائك.» 2«ابوجهل پيش او (ابولهب) آمد و گفت:
اى اباعتبه برخيز! سوگند به خدا ما فقط براى حفظ دين تو و پدرانت به خشم آمدهايم و به جنگ مىرويم.»
همچنين توجّه كنيد به سند ذيل:
سند شمارۀ 15:
«قال أبو عبداللّٰه: فذكرت قول نُبَية بن الحجّاج... يا معشر قريش! انظروا غداً إن لقينا محمد و أصحابه، فابقوا في أنسابكم هؤلاء، و عليكم بأهل يَثْرب، فإنّا إن نرجع بهم إلى مكّة يُبْصروا من ضلالتهم و ما فارقوا من دين آبائهم». 3«ابوعبداللّٰه گفت: گفتۀ نبيه... اى گروه قريش! فردا كه با محمّد و اصحاب او برخورد مىكنيم، خويشان و منسوبان خود را رعايت كنيد و أهل مدينه را از