19
در«عشق آباد»... در حينى كه در راه منتظر رسيدن بودم، از طرف«قونسل مشهد»كه به«پطرزبورغ»مىرفت پيغامى آوردند كه قونسل مىگويد من در اينجا هستم و ميل دارم شما را ملاقات كنم ...
در«نجف اشرف»... عصرى جناب مستطاب«آقا ميرزا مهدىزاده»،«جناب حجةالاسلام»و جمعى ديگر از آقايان طلاب ديدن آمدند و فردا صبح،«حضرت حجةالاسلام و المسلمين آقاى آخوند ملا محمد كاظم»- منّ اللّٰه تعالى على الاسلام بطول بقائه - بعد از درس، با جمع كثيرى از طلاب تشريف آوردند و دو سه ساعت توقف كردند ...
روز جمعهاى«حجةالاسلام آقاى آخوند»دعوت به نهار فرموده بودند و مهمانى شايانى كرده زحمت بسيارى كشيده بودند ...
الحق«جناب شريعتمدار آقاى حاجى شيخ على»و«جنابان حجة الاسلام آقاى صدر»و«جناب آقاى حاجى شيخ حسين ابن الشيخ»، خيلى اظهار مرحمت و مهمان نوازى مىكنند...
در تهران ... روز ديگر مهمان«جناب مستطاب شريعتمدار آقا سيد محمد نخل زكى»، «جناب مستطاب حجة الاسلام آقا سيد عبداللّٰه»بودم، حقيقتا آقايان علماى«طهران» خيلى اظهار لطف كردند ...
از عبارات فوق مىتوان فهميد كه«مرحوم ميرزا داود وزير وظايف»، در عصر خود چهرهاى معروف و شناخته شده بوده است. ليكن على رغم تماسهايى كه با مسئولان محترم كتابخانه آستان قدس رضوى، و نيز دانشمند محترم جناب حجة الاسلام و المسلمين آقاى الهى خراسانى رئيس بنياد پژوهشهاى انقلاب اسلامى مشهد، و همچين عالم گرانسنگ جناب حجة الاسلام و المسلمين آقاى عطاردى داشتم و آنان نيز با محبت و لطف بسيار مرا يارى دادند، ولى متأسفانه شرح حالى از نامبرده نيافتم.
«ميرزا داود»در بخشى ديگر از سفرنامهاش مىنويسد:
... از جمله اشخاص زاهد خوب دنيا، كه در«نجف»ملاقات كردم،«جناب شريعتمدار آقا سيد مرتضى كشميرى»بود ... خيلى اظهار محبت كردند، به مرحوم شهيد جد ما خيلى اظهار ارادت مىكردند و از نوشتهجات ايشان طالب بوده، اظهار اشتياق مىكردند.