11استراحت كند،اشاره كرده است كه:
كه مىباشد چنين رسم زمانه
گهى در غار و گه آيينه خانه
اشاره به زندگى وى در آيينه خانه،به شرط آن كه مقصود عمارت آيينه خانۀ اصفهان باشد،مىتواند موقعيت اجتماعى او را نشان دهد.همچنين از ديگر اشعار او،مناسباتش با افراد زيادى در شهرها روشن مىشود كه خود،دليلى ديگر بر منزلت اجتماعى والاى اوست.
وى پس از درگذشت شوهرش،كه نمىدانيم پس از گذشت چه مدت از آن عزم حج كرده،راهى سفر شده است.وى در مسير راه،كنار قبر شوهرش كه در منطقۀ گز اصفهان بوده رفته و از او چنين ياد مىكند:
جَرَس زد نغمه را در پردۀ راست
كه گلزار خليل اينجاست اينجاست
چو بر گلزار يارم رهنمون شد
سرشك ديدهام چون جوىِ خون شد
على رغم زندگى طولانى وى در اصفهان،آنچنان كه از يكى از اشعار او بر مىآيد،دولتآباد قزوين،سرزمين آبا و اجدادى او بوده است.وى در اين باره مىگويد:
در اين وادى گره در كارت افتاد
به محمل دم فسون تا دولت آباد
بدان سر منزلِ نيكو فرود آى
كه باشد يادگار جدّ و آباى
زمانى كه وى در آنجا فرود آمده،زنان آن منطقه از وى استقبال شايانى كرده،به نيكويى از او پذيرايى كردند:
مرا ديدند چون آن ماه رويان
ستايش مىنمودنم چو شاهان
همه در سجده و در پاى بوسى
شدن همچو چرخ آبدستى
نشاندندم به منّت چون جهاندار
ستادندى بهپا چون بندۀ زار
به خورد خويش هر يك ارمغانى
بياوردى ز روى جان فشانى
به هر دم مجلسى بهرم مهيّا
نمودند آن بتان ماه سيما
به هر كس ميهمانيم ميسّر
شدى،افراختى بر كهكشان سر