58نقل كرده در همۀ آنها از سكونى روايت كرده يا به گونهاى ضبط كرده كه سكونى ضبط كرده است و اينها همه دال بر اين است كه مطالب از سكونى گرفته شده است.
بكرى(در ص 274)مىگويد«پيش از اين كه از مكان اشعرى سخن مىگفتيم،گفتيم كه پائينتر از نملى،بلده و بليده است و آن دو،دو چشمهاند از بنى عبد اللّه بن عنبسة بن سعيد بن عاص.به آنجا بنگر.همچنين محمد بن حبيب گويد:سكونى به هنگام سخن از اشعر مىگويد:«بليد آنجا است از آل سعيد بن عنبسة بن عاص در واديى كه از ينبع بيرون مىآيد» و اين عينا در كلام بكرى دربارۀ اشعر نقل شده(ص 158)و دليل ديگرى است كه بكرى آن را از سكونى برگرفته است.
مطالبى كه بكرى از سكونى برگرفته،طولانى است.در واقع لبّ و جوهرۀ كتاب او را تشكيل مىدهد كه شاملترين و دقيقترين مطالب آن است،و بكرى خود اين مطالب برگرفته را اساس كلى كار خود قرار داده تا آنجا كه چون نامى را در مكان الف بايى خود قرار مىدهد،به همين اشاره بسنده مىكند كه مطلب را بطور تفصيل در فصل معينى كه از آن سخن گفته است بجويد؛مثلا هنگام بحث از مرتع ضريه از حلّيت ياد مىكند كه آن يكى از جبال ضريه است و چون در ترتيب الفبايى خود به حليت مىرسد به ضريه حواله مىدهد و مىگويد به ضريه مراجعه كنيد و ديگر از آنچه در ضريه دربارۀ حليت نوشته در اينجا چيزى نقل نمىكند.كتاب معجم ما استعجم بكرى بر اين اساس است؛يعنى لب و اساس مطالب آن از سكونى و عرام است و از اين دو كه بگذريم اشعارى است كه غالبا اهل لغت در باب اين مكان يا آن مكان نقل كردهاند.
مطالبى كه بكرى از سكونى گرفته شامل بعضى از سواحل اقليم حجاز است و نيز منطقۀ كوهستانى آن كه آن را از عرام نقل كرده است.سپس منطقۀ خيبر،فدك،تيماء،نقيع، ربذه،ضريّه،فيد،گاه نيز اجا و سلمى؛به عبارت ديگر منطقۀ وسيعى كه تقريبا از اواسط نجد، تيماء و بحر احمر و مكه كشيده شده.
بيشتر مطالبى را كه بكرى از سكونى گرفته است،سمهودى نيز عينا نقل كرده ولى