374محله نام قبيلهاى را بر خود داشت و بيشتر ساكنانش اهل همان قبيله بودند.
در اين فصل قصدمان اين است كه اماكن مدينه را در دو قرن اول اسلام توصيف كنيم و تا آنجا كه ميسر شود اشارتى به تحولات و تغييرات آن.بدان اميد كه اين جستجو پايه و اساسى باشد براى توضيح وضع سياسى و اقتصادى و اجتماعى آن.
در باب مدينه و اماكن آن،كتابهايى تأليف شده كه خاور شناس سوكاجيه از آنها بگونهاى پسنديده در مقدمۀ كتاب خود در باب مسجد الرسول ياد كرده است.چنان برمىآيد كه در اوايل قرن دوم،چند كتاب دربارۀ مدينه تأليف شده سپس چند اثر ديگر در قرن سوم به وجود آمده است.ولى از آن پس تا پايان قرن ششم كه ابن النجار كتاب خود را نوشته جز اشاراتى كه برخى جغرافيانويسان و يا جهانگردان به اوضاع مدينه كردهاند،چيزى در دست نداريم.از قرن ششم به بعد در باب مدينه كتابهايى چند تأليف شده كه از دايرۀ بحث ما خارجاند،جز آنچه از مؤلّفان قرون اوليه نقل كردهاند.
ابن نديم از چند كتاب كه راجع به مدينه نوشته شده نام مىبرد؛از جمله«اخبار المدينه»است از ابن زباله و كتاب«المدينه»و كتاب«امراء المدينه»از ابن شبّه و كتاب «المدينه»و كتاب«حمى المدينه و جبالها و اوديتها»از مداينى و كتاب«المدينه و اخبارها»از عبد اللّه بن ابى سعيد الوراق.
متأسفانه هيچ يك از اين كتابها به طور كامل به دست ما نرسيده است،هر چند مؤلفان متأخر،فراوان از آنها نقل كردهاند.
سمهودى در كتاب«وفاء الوفا باخبار دار المصطفى»از مؤلفان پيشين جز مداينى و وراق بسيار نقل كرده است.سمهودى از حدود هشتاد منبع روايت كرده.از بعضى بيشتر و از بعضى كمتر.او بيش از ديگر مؤلفان از ابن زباله و ابن شبّه و زبير بن بكّار و يحيى بن حسن حسينى و رزين نقل كرده است.
ابن زباله،محمد بن حسن يكى از اصحاب مالك است.كتاب خود را سال 199 تأليف كرده. 1از بيش از صد تن از شيوخ و علماى مدينه روايت مىكند ولى بر يك شخص معين متكى نيست،حتى كمتر اتفاق مىافتد كه از يك نفر بيش از يك روايت نقل كند.اغلب معلومات او برگرفته از تجارب شخصى خود اوست.از اين گذشته توجه او بيشتر به مساكن