349است در دست اقوامى كه بعضى از مردم پندارند آنها را كارگزاران صدقات به آنها دادهاند.و نيز پندارند كه اكنون ملك آنهاست.مگر نولا كه خالصه است.
از روايات چنان برمىآيد كه رسول خدا-ص-قسمتى از ينبع را به على-ع-داد و آن حضرت با خريدن قطعات ديگرى،ملك خود را توسعه داد.ما به درستى مساحت آن را نمىدانيم.
از عين البحير و عين نولا اطلاع زيادى نداريم.معلوم مىشود از قديميترين چشمههاى ينبع بودهاند؛زيرا على-ع-خود در آنها كار كرده است و در آنجاست مسجد ذو العشيره.اما از بغيبغه و عين ابو نيزر نسبتا آگاهى بيشترى داريم.
در باب بغيبغه،ابن شبّه گويد:چون ينبع به ملكيت على-ع-درآمد،اولين كارى كه در آنجا كرد برآوردن آب بغيبغه بود.چون آب جارى شد،گفت:وارث خوشحال شود.سپس گفت:
صدقه است بر مساكين و ابن سبيل و نيازمندان خويشاوند. 1
محمد بن يحيى گويد:على در ينبع بغيبغات را برآورد و آن مجموع چند چشمه بود از آن جمله چشمهاى بود به نام خيف الاراك و ديگرى خيف ليلى و چشمهاى به نام خيف نسطاس كه در آنجا خرمابنهايى هم هست.بغيبغات از صدقات على-ع-بود.حسين بن على-ع-آن را به عبد اللّه بن جعفر بن ابو طالب واگذار كرد تا از آن وامهاى خود را بپردازد و هزينۀ زندگى خود را تأمين كند.به شرط آنكه دختر خود را به يزيد به معاويه ندهد.
عبد اللّه بن جعفر آن را به معاويه فروخت.چون بنى هاشم صوافى را مالك شدند، عبد اللّه بن حسن بن حسن با ابو العباس سفّاح كه ديگر به خلافت رسيده بود،در باب آن املاك سخن گفت.سفّاح آن را به صدقات على بازگردانيد.تا آنگاه كه ابو جعفر منصور به خلافت رسيد و بار ديگر آنها را بازپس گرفت.حسن بن زيد،با مهدى در باب آنها سخن گفت و ماجرا بدو بازگفت.مهدى آنها را به صدقات على بازگردانيد. 2
مبرّد گويد:روايت شده كه على-ع-به حسن-ع-وصيت كرد كه عين ابى نيزر و بغيبغه را،كه قريهاى است در مدينه با نخلستان بزرگى و آبى بسيار،وقف كند.اين ملك در دست بنى عبد اللّه از ناحيۀ ام كلثوم بود و آنها به توارث آن را در تصرف مىگرفتند.تا زمان