68محمد گفت: چه كارى؟
گفتم: اول اين كه تصميم گرفتم تمام گفت و شنودهايم با شما و اين جلسۀ ارزشمند را مكتوب كنم و در اختيار ديگران قرار دهم. بنابراين، يك زحمت براى شما دارم و آن اينكه يادداشتهايتان را كه با تكيه به آنها اين مطالب ارزشمند را بيان كرديد، در اختيارم قرار دهيد. نوار سخنرانى استاد را هم پياده مىكنم. پيشنهاد ديگرى هم به استاد عزيز دارم كه در پايان نشست با ايشان در ميان مىگذارم.
محمد گفت: چه فكر خوبى است. نگارش يك متن مختصر براى حاجيان بسيار پسنديده است. امام على عليه السلام مىفرمايد: «العلم صيدٌ و الكتاب قيد ؛ علم مثل صيد است و نوشتن مانند بستن آن است.»
پيشنهاد ديگرتان چيست؟ گفتم: محمد! اگر اجازه بدهيد، آخر جلسه مىگويم. محمد خنديد و گفت: آن وقت با هم براى صرف نوشيدنى خنك مكان جلسه را ترك كرديم. نيم ساعت تنفس خيلى زود گذشت. حتى عدهاى زودتر از موعد مقرر به محل نشست بازگشتند.
گويا فكر مىكردند با دير رسيدن، از دريافتن نكتهاى باز مىمانند. من و محمد هم به حاضران پيوستيم.
استاد فيّاض با متانت و آرامشى خاص پشت تريبون قرار گرفت. موضوع جلسه ساعت دوم، نقد و بررسى مهمترين انديشههاى وهابيت مانند معيار توحيد و شرك، توسل و تبرّك جستن و زيارت قبور و