62ابن حجر عسقلانى و قاضى مالكى اعلام كردند: «فقد ثبت كفره؛ كفر ابن تيميه ثابت است.» 1 اينك قضاوت با شما - خواننده - است. چگونه عقيدۀ كسى كه علماى اهل سنت به تكفير وى فتوا دادهاند، معيار تشخيص توحيد و شرك يا تعيين بدعت است؟
چگونه پيروانش مىتوانند به بهانههاى پوشالى مانند گرايش شيعيان به توسل، برپايى عزادارى، اعتقاد به تحريف قرآن و مانند آن، به پيروان نابترين عقيده كه بر گرفته از مكتب اهل بيت عليهم السلام است، تهمت كفر و شرك و بدعت بزنند؟
آيا سزاوار نيست كه فرقۀ وهابيت ابتدا كاستىهاى خود را برطرف كند و عقايد خود را دستكم با آموزههاى اهل سنت تطبيق دهد. به يقين، در اين صورت، به راحتى به ديگر فرقههاى اسلامى برچسب تكفير نخواهد زد. مطمئنّاً آنچه سبب شده است فرقۀ وهابيت چنين تصميمى بگيرد، همين ديدگاههاى نادرستى است كه ابن حنبل، ابن تيميّه و محمد بن عبدالوهاب به اين فرقه تزريق كردهاند.
چگونه مىتوان شيعيان را كه به اصول اساسى اسلام؛ يعنى اصول دين معتقدند، مشرك، بدعتگذار و كافر دانست. بى شك، استنباط فقهى وهابيان در ديدگاه اسلامى هيچ ريشهاى ندارد و از نظريههاى مطرود ابن تيميّه و محمد بن عبدالوهاب گرفته شده است.
سپس استاد فيّاض ادامه داد: البته مىتوان به موارد اختلافى يا عقايد سخيف وهابيت پرداخت. البته بنده مىخواهم به نكاتى بپردازم كه در ايام سفر حج بيشتر با